خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روزانه
[قید]
quotidiennement
/kɔtidjɛnmɑ̃/
غیرقابل مقایسه
1
روزانه
1.Il faut faire sa toilette quotidiennement.
1. او باید نظافت روزانهاش را انجام بدهد.
2.J'écris quotidiennement dans ce carnet.
2. من روزانه در این دفترچه مینویسم.
تصاویر
کلمات نزدیک
quotidien
quote-part
quota
quoique
quoi
quotient
québec
québécois
quémander
quête
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان