خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چیدن (محصول)
[فعل]
récolter
/ʀekɔlte/
فعل گذرا
[گذشته کامل: récolté]
[حالت وصفی: récoltant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
چیدن (محصول)
برداشت کردن
1.Les pommes sont mûres et il est temps de les récolter.
1. سیبها رسیده هستند و زمان چیدنشان است.
2.On a récolté le blé en avance cette année.
2. ما امسال زودتر گندم برداشت کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
récolte
réclusion
réclamer
réclame
réclamation
récompense
récompenser
réconciliation
réconcilier
réconfort
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان