خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نافرمان
2 . ضد اشتعال
[صفت]
réfractaire
/ʀefʀaktɛʀ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: réfractaire]
[مذکر قبل از حرف صدادار: réfractaire]
[جمع مونث: réfractaires]
[جمع مذکر: réfractaires]
1
نافرمان
سرکش
1.Il est réfractaire aux ordres.
1. او در برابر دستورات سرکش است.
2.Il était réfractaire au début, mais il a finalement accepté le changement.
2. او در ابتدا نافرمان بود، اما در نهایت تغییر را پذیرفت.
2
ضد اشتعال
بازدارنده اشتعال، ضد گسترش شعله
1.Les fours de potier sont garnis de briques réfractaires.
1. کورههای سفالگری مجهز به آجرهای ضد اشتعال هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
réformé
réformer
réforme
réformateur
réfléchir
réfracter
réfraction
réfrigérant
réfrigérateur
réfrigérer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان