خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تکرار کردن
2 . تمرین کردن
3 . گفتن
4 . منعکس کردن
[فعل]
répéter
/ʀepete/
فعل بی قاعده
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته کامل: répété]
[حالت وصفی: répétant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تکرار کردن
1.Il a répété plusieurs fois.
1. او چندین بار تکرار کرد.
répéter quelque chose
چیزی را تکرار کردن
1. Mon perroquet répète tout ce que je dis.
1. طوطیام هرچه که میگویم، تکرار میکند.
2. Papi répète toujours la même chose.
2. بابابزرگ همیشه همان چیز را تکرار میکند.
2
تمرین کردن
روخوانی کردن (نمایشنامه)
1.Les comédiens sont en train de répéter.
1. کمدینهایی که در حال تمرین کردن هستند.
Répéter une chanson/une pièce/son rôle...
آهنگی/نمایشنامهای/نقش خود... را تمرین کردن
Acteurs qui répètent une pièce.
بازیگرانی که نمایشنامهای را تمرین میکنند.
3
گفتن
répéter quelque chose
چیزی را گفتن
Répéter un secret
رازی را گفتن
répéter à quelqu'un
به کسی گفتن
Je te répète que c'est inutile.
به تو میگویم که این بیفایده است.
4
منعکس کردن
répéter l'image
تصویری را منعکس کردن
Les miroirs répétaient son image.
آینههایی که تصویرش را منعکس میکردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
réputé
réputation
répulsion
répugner
répugnant
répétitif
répétition
réquisition
réquisitionner
réquisitoire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان