خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ارتباط
[اسم]
le rapprochement
/ʀapʀɔʃmɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
ارتباط
رابطه
1.Ce politicien tente un rapprochement avec son ancien rival.
1. این سیاستمدار [دیپلمات] تمایل به ارتباط با رقیب قدیمیاش دارد.
2.Le Président veut favoriser le rapprochement entre ces deux pays.
2. رئیسجمهور میخواهد از ارتباط بین این دو کشور حمایت کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
rapporter
rapport
rappliquer
rappeur
rappeler
rapprocher
rapproché
rapt
raquette
rare
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان