خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناموفق
2 . خراب
[صفت]
raté
/ʀate/
قابل مقایسه
1
ناموفق
ناکام، از دسترفته
1.C'est un écrivain raté.
1. او یک نویسنده ناکام است.
2.Mon dessin est raté, je vais le refaire.
2. طراحیام ناموفق است، من آن را دوباره انجام خواهم داد [خواهم کشید].
2
خراب
خوب از آب درنیامده
1.Une photo ratée
1. عکس خوب از آب درنیامده
تصاویر
کلمات نزدیک
raturer
rature
rattraper
rattrapage
rattacher
rauque
ravage
ravager
ravagé
ravalement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان