خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خط خوردگی
[اسم]
la rature
/ʀatyʀ/
قابل شمارش
مونث
1
خط خوردگی
1.C'est un manuscrit plein de ratures.
1. این یک دستنوشتهی پر از خط خوردگی است.
2.Des ratures signalaient les tâches déjà réalisées.
2. خط خوردگیها وظایف قبلا انجام شده را نشان میداد.
تصاویر
کلمات نزدیک
rattraper
rattrapage
rattacher
rattachement
ratp
raturer
raté
rauque
ravage
ravager
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان