خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اخراج
2 . عودت
3 . آروغ
4 . ارجاع
[اسم]
le renvoi
/ʁɑ̃vwa/
قابل شمارش
مذکر
1
اخراج
بیرون کردن
1.Renvoi d'un élève
1. اخراج یک دانشآموز
2
عودت
برگرداندن
1.Renvoi de marchandise
1. عودت اجناس
3
آروغ
1.Quand le repas fut terminé des renvois bruyants se succédèrent
1. وقتی غذا تمام شد (صدای) آروغهای صدادار پشت سر هم میآمد.
4
ارجاع
تعویق
1.Le juge a décidé le renvoi du dossier.
1. قاضی تصمیم به ارجاع پرونده گرفته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
renverser
renversement
renverse
renversant
rentrée
renvoyer
renâcler
rené
repaire
reparaître
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان