خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نمایش
[اسم]
la représentation
/ʀ(ə)pʀezɑ̃tasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
نمایش
ارائه، اجرا
1.La représentation du Cirque du Soleil aura lieu samedi soir à 20 h.
1. نمایش "سیرک آفتاب" شنبه عصر ساعت 20 اجرا خواهد شد [برگزار خواهد شد].
2.Le public a été impressionné par la représentation de l'acteur.
2. جمعیت تحت تاثیر اجرای بازیگر قرار گرفته بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
représentatif
représentant de commerce
représentant
représailles
reprogrammer
représenter
reptile
repu
repère
repérable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان