1 . به ترتیب
[قید]

respectivement

/ʀɛspɛktivmɑ̃/
غیرقابل مقایسه

1 به ترتیب

  • 1.Mathias et Jean-Marie ont respectivement 2 et 3 frères.
    1. "ماتیاس" و "ژان مری" به ترتیب 2 و 3 برادر دارند.
  • 2.Mon fils et ma fille ont respectivement trois et cinq ans.
    2. پسرم و دخترم به ترتیب 3 و 5 سال دارند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان