خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دست به سینه ایستادن
[عبارت]
rester les bras croisés
/ʁɛstˈe le- bʁˈa kʁwazˈe/
1
دست به سینه ایستادن
هیچ کاری نکردن
1.Je ne peux pas rester les bras croisés et laisser ça continuer.
1. دیگر نمیتوانم دست به سینه بایستم و بگذارم این قضیه ادامه پیدا کند.
2.Je ne pouvais pas rester les bras croisés sans rien faire.
2. نمیتوانستم دست به سینه بایستم و کاری نکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
rester en plan
rester debout
rester dans son coin
rester assis
rester
restituer
restitution
resto
restreindre
restreint
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان