خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوباره زنده کردن
[فعل]
restituer
/ʀɛstitɥe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: restitué]
[حالت وصفی: restituant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
دوباره زنده کردن
دوباره بازگرداندن، دوباره برقرار کردن
1.C'est un film qui restitue bien l'atmosphère d'une époque.
1. این فیلمی است که حال و هوای این عصر [دوره] را دوباره به خوبی زنده میکند.
2.Elle restitue l'intégralité du texte.
2. او کلیت متن را دوباره بازمیگرداند.
تصاویر
کلمات نزدیک
rester les bras croisés
rester en plan
rester debout
rester dans son coin
rester assis
restitution
resto
restreindre
restreint
restrictif
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان