خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازگشت
[اسم]
le retour
/ʀ(ə)tuʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
بازگشت
1.J'achèterai mon billet de retour en arrivant.
1. من به هنگام رسیدن، بلیط بازگشت خود را خواهم خرید.
2.Les vacances se terminent, il faut penser au retour.
2. تعطیلات تمام میشود، باید به بازگشت فکر کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
retoucher
retouche
retors
retordre
retombées
retournement
retourner
retracer
retrait
retraite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان