خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خر و پف کردن
[فعل]
ronfler
/ʀɔ̃fle/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: ronflé]
[حالت وصفی: ronflant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
خر و پف کردن
خرناس کشیدن
1.Il a ronflé toute la nuit et a empêché tout le monde de dormir.
1. او تمام شب خر و پف کرد و همه را از خوابیدن بازداشت (نگذاشت کسی بخوابد).
2.Je ronfle quand je dors sur le dos.
2. هنگامی که به پشت میخوابم خرناس میکشم.
تصاویر
کلمات نزدیک
ronflement
ronflant
rondouillard
rondin
rondeur
ronger
rongeur
ronronnement
ronronner
roofing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان