خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وردنه
2 . لوله
3 . موج عظیم
4 . بیگودی
[اسم]
le rouleau
/ʀulo/
قابل شمارش
مذکر
1
وردنه
1.rouleau à tarte
1. وردنه تارت
وردنه قنادی در سوئیس و کانادا rouleau à tarte و در بلژیک rouleau à pâte است.
2
لوله
توپ، رول
1.un rouleau de papier peint
1. یک رول کاغذ دیواری
3
موج عظیم
1.Le rouleau de la mondialisation
1. موج عظیم جهانی سازی
4
بیگودی
1.La coiffeuse enroule les cheveux autour des rouleaux.
1. آرایشگر موها را به دور بیگودی میپیچد.
تصاویر
کلمات نزدیک
roulant
roulade
rouiller
rouille
rougissant
rouleau à peinture
rouleau à pâtisserie
roulement
rouler
rouler dans la farine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان