خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (نوعی) کالباس
[اسم]
le saucisson
/sosisɔ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: saucissons]
1
(نوعی) کالباس
1.Je voudrais quelques tranches de saucisson.
1. چند ورق کالباس میخواستم.
2.Le boucher vend du saucisson de Hongrie.
2. این قصاب کالباس "مجارستان" می فروشد.
3.Le saucisson sec
3. کالباس خشک
تصاویر
کلمات نزدیک
saucisse
sauce de worcestershire
sauce
satyre
saturé
saucière
sauf
sauf erreur de ma part
sauf-conduit
sauge
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان