خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وحشیانه
2 . به گونهای بیتمدن
3 . به صورت غیراجتماعی
[قید]
sauvagement
/sovaʒmˈɑ̃/
غیرقابل مقایسه
1
وحشیانه
با وحشیگری
1.Il le tua sauvagement.
1. او را وحشیانه کشت.
2
به گونهای بیتمدن
بدوی
1.Il conduit avec ses collègues sauvagement.
1. رفتار او با همکارانش بدوی است.
3
به صورت غیراجتماعی
به شکل مردمگریزانه
1.Il vit sauvagement. Il détèste les gens.
1. او به صورت غیراجتماعی زندگی میکند. از مردم متنفر است.
تصاویر
کلمات نزدیک
sauvage
sauté de porc
sauté
sautiller
sautillant
sauvageon
sauvagerie
sauve
sauve-qui-peut
sauvegarde
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان