خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بذر
[اسم]
la semence
/s(ə)mɑ̃s/
قابل شمارش
مونث
1
بذر
دانه، تخم
1.Des semences de maïs.
1. دانههای [بذرهای] ذرت.
2.L'agriculteur achète les semences pour ensemencer ses terres.
2. کشاورز برای بذرپاشی کردن در زمینهایش بذر میخرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
semelle
sembler
semblant
semblable
semaine
semer
semestre
semestriel
semeur
semi-échec
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان