خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عاطفه
2 . احساس
[اسم]
la sensibilité
/sɑ̃sibilite/
قابل شمارش
مونث
1
عاطفه
مهربانی، شفقت
1.La sensibilité de Jésus est très connue.
1. مهربانی "عیسی" بسیار زبانزد است.
2.Si vous avez un peu de sensibilité humaine, ne nous laissez pas là.
2. اگر کمی عاطفه انسانی دارید، ما را اینجا رها نکنید.
2
احساس
1.La sensibilité de l'artiste.
1. احساس هنرمند.
2.Nous n'avons pas tous la même sensibilité.
2. ما همه یک (نوع) احساس نداریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
sensibilisé
sensibiliser
sensibilisation
sensationnel
sensation
sensible
sensiblement
sensiblerie
sensitif
sensoriel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان