خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آژیر
2 . پریدریایی
[اسم]
la sirène
/siʀɛn/
قابل شمارش
مونث
1
آژیر
سوت (کشتی، کارخانه)
1.Les voleurs se sont sauvés quand ils ont entendu la sirène de police.
1. دزدها فرار کردند هنگامی که صدای سوت پلیس را شنیدند.
2.Soudain, j'ai entendu une sirène.
2. ناگهان آژیری شنیدم.
2
پریدریایی
تصاویر
کلمات نزدیک
sirupeux
siroter
sirop
sire
siphonné
sis
sismique
sismographie
site
site internet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان