خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شامگاه
2 . مهمانی
[اسم]
la soirée
/swaʀe/
قابل شمارش
مونث
[جمع: soirées]
1
شامگاه
شب، شبانگاه
1.Je vous souhaite une belle soirée.
1. شامگاه [شب] خوبی را برایتان آرزومندم.
en soirée
شبانگاهی [شامگاهی، در شبها]
1. Ce magasin n'est pas ouvert en soirée.
1. این مغازه، شب باز نیست.
2. Ils sont allés au théâtre en soirée.
2. آنها به تئاتری شبانگاهی رفتند.
2
مهمانی
شبنشینی
1.Nous avons une soirée, demain chez Les Leclerc.
1. فردا یک مهمانی (شبنشینی) در خانه خانواده "لوکلر" داریم.
organiser une soirée
مهمانی ترتیب دادن
Je vais organiser une soirée demain.
فردا یک مهمانی (شبنشینی) تدارک خواهم دید.
aller à la soirée
به مهمانی رفتن
Je lui ai permis d'aller à la soirée.
به او اجازه دادم تا به مهمانی (شبنشینی) برود.
تصاویر
کلمات نزدیک
soir
soins prénatals
soin
soigné
soigneux
soit
soixantaine
soixante
soixante-dix
soixante-dixième
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان