1 . موجودی (حساب) 2 . حراج 3 . حقوق
[اسم]

le solde

/sɔld/
قابل شمارش مذکر

1 موجودی (حساب) باقی‌مانده‌ (حساب)

Un solde positif
موجودی مثبت
le solde du compte
موجودی حساب
  • 1. Je regarde le solde de mon compte bancaire.
    1. من به باقی‌مانده‌ی حساب بانکی‌ام نگاه می‌کنم.
  • 2. Regarde le solde de notre compte.
    2. به موجودی حساب ما نگاه کن!

2 حراج

  • 1.Dans cette boutique, les soldes sont très intéressants.
    1. در این بوتیک، حراج‌ها بسیار قابل توجه هستند.
  • 2.J'attends les soldes pour acheter des chaussures.
    2. من برای خریدن کفش‌ها منتظر حراج هستم.
La période des soldes
وقت حراج
être en solde
حراج بودن
  • Tous les vêtements d'hiver sont en solde à partir d'aujourd'hui.
    همه لباس‌های زمستانی از امروز حراج‌اند.

3 حقوق مواجب (la solde)

old use
  • 1.Elle a pris un congé sans solde.
    1. او مرخصی بدون حقوق گرفت.
toucher sa solde
حقوق گرفتن
  • Il vient de toucher sa solde.
    او تازه حقوق گرفته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان