خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آرام شده
[صفت]
soulagé
/sulaʒe/
قابل مقایسه
1
آرام شده
تسکین یافته، خیال راحت
1.J'étais à la fois soulagé et choqué par ce que j'entendais.
1. من در یک لحظه همزمان هم آرام شده بودم و هم متعجب بودم از چیزی که میشنیدم.
2.Je suis convaincu qu'il est soulagé.
2. من متقاعد شدم که او تسکین یافته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
soulager
soulagement
souk
souillure
souillon
soulever
soulier
souligner
soulèvement
soumettre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان