خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . منبع
2 . منشاء
[اسم]
la source
/suʀs/
قابل شمارش
مونث
1
منبع
منشا، سرچشمه
1.Le gaz est une source importante d'énergie.
1. گاز یک منبع مهم انرژی است.
2.Nous devons déterminer la source du problème pour y remédier.
2. ما باید منشا مشکل را برای حل کردن آن مشخص کنیم.
2
منشاء
خاستگاه
1.Source d'inspiration.
1. منشاء الهام.
2.Tu dois nommer les sources de ses citations.
2. تو باید خاستگاه این گفتهها را نام ببری.
تصاویر
کلمات نزدیک
soupçonné
soupçonneux
soupçonner
soupçon
souplesse
sourcil
sourciller
sourd
sourd-muet
sourdine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان