خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ماوس (رایانه)
2 . موش
[اسم]
la souris
/suʀi/
قابل شمارش
مونث
[جمع: souris]
1
ماوس (رایانه)
1.Cliquez sur le bouton droit de la souris !
1. روی دکمه راست ماوس کلید کنید. [کلیک راست کنید.]
2.La souris d'ordinateur
2. ماوس کامپیوتر
3.Vérifier le boîtier, le clavier et la souris.
3. کیس (کامپیوتر)، صفحه کلید و ماوس را بررسی کنید.
4.Vous pouvez bouger les photo avec la souris.
4. با ماوس میتوانید عکس ها را حرکت دهید.
2
موش
1.Les souris ont fait des dégâts dans la cave.
1. موشها توی زیرزمین لانه کردهاند.
un souris/une souris
موش نر/موش ماده
Une souris grise
موش خاکستری
تصاویر
کلمات نزدیک
sourire
souricière
souriceau
souriant
sourdine
sournois
sous
sous les drapeaux
sous-alimentation
sous-alimenté
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان