خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نظارت
[اسم]
la surveillance
/syʀvɛjɑ̃s/
قابل شمارش
مونث
1
نظارت
مراقبت
1.Ce malade est sous surveillance.
1. این بیمار تحت مراقبت است.
2.Le parking est sous surveillance vidéo.
2. پارکینگ تحت نظارت دوربین (مداربسته) است.
تصاویر
کلمات نزدیک
surtout
surtaxer
surtaxe
sursis
sursauter
surveillant
surveiller
surveiller un enfant
survenir
survie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان