خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مراقبت کردن از یک بچه
[عبارت]
surveiller un enfant
/syʀveje œ̃ ɑ̃fɑ̃/
1
مراقبت کردن از یک بچه
مراقب بچه بودن
1.Elle surveille toujours ses enfants quand ils sont dans la rue.
1. او همیشه مراقب بچههایش است هنگامی که آنها در خیابان هستند.
2.Quelqu'un peut surveiller vos enfants si vous voulez travailler.
2. شخصی میتواند مراقب بچههایتان باشد اگر شما میخواهید کار کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
surveiller
surveillant
surveillance
surtout
surtaxer
survenir
survie
survivant
survivre
survol
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان