خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دست انداختن
[فعل]
taquiner
/takine/
فعل گذرا
[گذشته کامل: taquiné]
[حالت وصفی: taquinant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
دست انداختن
اذیت کردن، مسخره کردن
1.Éric taquine toujours sa sœur.
1. "اریک" همیشه خواهرش را دست میاندازد.
2.Ma sœur aime me taquiner, mais cela ne me dérange pas.
2. خواهرم دوست دارد من را دست بیاندازد، اما این (موضوع) من را ناراحت نمیکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
taquin
tapoter
tapissier
tapisserie
tapisser
tarabiscoté
tarama
taratata
tard
tarder
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان