خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . انتقال (خون)
[اسم]
la transfusion
/tʀɑ̃sfyzjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
انتقال (خون)
1.A cause de sa maladie, elle a des transfusions tous les deux mois.
1. به دلیل بیماریاش، او هر دو ماه انتقال (خون) دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
transfuser
transfuge
transfrontalier
transformer un essai
transformer
transfusé
transférer
transgresser
transhumance
transhumaniste
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان