خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تایید
[اسم]
la validation
/validasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
تایید
تصدیق
1.Cet accord nécessite la validation du directeur.
1. این قرارداد نیازمند تایید مدیر است.
2.Le projet a reçu la validation de mon directeur.
2. پروژه [طرح]، تایید را از رئیسم گرفته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
valeurs
valeureux
valeur nette
valeur
valet
valide
valider
valider un cours
validité
valise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان