1 . از مد افتاده
[صفت]

vieux jeu

/vjø ʒø/
قابل مقایسه
[حالت مونث: vieux jeu] [جمع مونث: vieux jeu] [جمع مذکر: vieux jeu]

1 از مد افتاده قدیمی، سنت گرا

  • 1.Il a dit que les gens ici étaient vieux jeu.
    1. او گفت که مردم اینجا سنت گرا هستند.
  • 2.J'avais peur que tu trouves ça vieux jeu.
    2. می‌ترسیدم که این به نظر تو از مد افتاده بیاید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان