خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سس سرکه
[اسم]
la vinaigrette
/vinɛgʀɛt/
قابل شمارش
مونث
1
سس سرکه
1.J'ai fait une vinaigrette à base d'huile et de vinaigre.
1. من یک سس سرکه با روغن و سرکه درست کردهام.
2.La salade était servie avec une délicieuse vinaigrette.
2. سالاد با یک سس سرکه خوشمزه سرو میشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
vinaigre balsamique
vinaigre
vin
villégiature
villes tentaculaires
vinasse
vincent
vincent van gogh
vindicatif
vingt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان