خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رای
[اسم]
la vote
/vɔt/
قابل شمارش
مونث
[جمع: votes]
1
رای
1.Je veux que mon vote soit enregistré.
1. من می خواهم که رای من ثبت شود.
2.Les femmes ont le droit de vote après cette révolution.
2. زنها پس از این انقلاب، حق رای دارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
votant
vos papiers, s’il vous plaît.
vos
voracité
vorace
voter
voter blanc
votre
votre permis, s’il vous plaît.
vouer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان