1 . درمانده
[صفت]

frustré

/fʀystʀe/
قابل مقایسه

1 درمانده مستاصل، ناامید

  • 1.Dans sa carrière, il était frustré.
    1. در حرفه‌اش او درمانده بود.
  • 2.Je suis frustré.
    2. من مستاصل هستم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان