1 . گرفتار 2 . اشغال 3 . گرفته (بینی، گلو و...) 4 . پر (دست)
[صفت]

pris

/pʀi/
قابل مقایسه
[حالت مونث: prise] [جمع مونث: prises] [جمع مذکر: pris]

1 گرفتار مشغول

مترادف و متضاد occupé libre
une femme/un homme... pris(es)
زنی/مردی... گرفتار
  • 1. Elle est très prise en ce moment.
    1. او در حال حاضر گرفتار است.
  • 2. Il est très pris cette semaine, reviens la semaine prochaine.
    2. او این هفته خیلی گرفتار است، هفته بعد بیا.

2 اشغال گرفته‌شده

مترادف و متضاد occupé
une salle/une maison... pris(es)
سالن/خانه... اشغال
  • 1. Est-ce que cette place est prise ?
    1. آیا این صندلی اشغال است؟ [مال کسی است؟]
  • 2. On ne peut pas utiliser cette salle de réunion : elle est prise tout l'après-midi.
    2. نمی‌توانیم از این سالن اجتماعات استفاده کنیم، تمام بعدازظهر اشغال است.

3 گرفته (بینی، گلو و...) کیپ، متورم

مترادف و متضاد enflammé
le nez pris/la gorge prise
بینی گرفته/گلوی گرفته
  • 1. Il est enrhumé, il a le nez pris.
    1. او سرما خورده، بینی‌اش گرفته‌است.
  • 2. J'ai le mal à la gorge; c'est peut-être prise.
    2. گلودرد دارم، شاید متورم شده‌است.

4 پر (دست)

la main prise
دستان پر
  • J'ai les mains prises, viens ici, aide-moi.
    دستانم پر است، بیا این جا، کمکم کن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان