خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تصرف
2 . پریز
[اسم]
la prise
/pʀiz/
قابل شمارش
مونث
1
تصرف
تسخیر
1.Avez-vous étudié la prise de la Bastille ?
1. آیا شما تسخیر زندان "باستیل" را خواندهاید؟
2.La prise de la ville a marqué la fin de la guerre.
2. تصرف شهر پایان جنگ را نشان داد.
2
پریز
1.La prise est défectueuse.
1. پریز خراب است.
تصاویر
کلمات نزدیک
pris
priorité
prioritaire
prion
printemps
prise de contrôle
prise de courant
prise de sang
priser
prisme
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان