Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . برانگیختن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
أَثَارَ
فعل گذرا
1
برانگیختن
تحریک کردن
1.مُحَمَّد أَثَارَ غَضَبَهُ فِي البَاص.
محمد خشم او را در اتوبوس برانگیخت.
2.هُوَ يَسْتَطِيعُ أَنْ يُثِيرَ مَشَاعِرِي بِكَلِمَاتِهِ.
او میتواند با کلمات خود احساسات مرا تحریک کند.
کلمات نزدیک
ينبوع
استغفر
تناجى
تراحم
ورث
أصبح
أمريكا الوسطى
أمطر
ظاهرة
مفروش
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان