[فعل]

أَثَارَ

فعل گذرا

1 برانگیختن تحریک کردن

  • 1.مُحَمَّد أَثَارَ غَضَبَهُ فِي البَاص.
    محمد خشم او را در اتوبوس برانگیخت.
  • 2.هُوَ يَسْتَطِيعُ أَنْ يُثِيرَ مَشَاعِرِي بِكَلِمَاتِهِ.
    او می‌تواند با کلمات خود احساسات مرا تحریک کند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان