[صفت]

أَجَلَّ

قابل مقایسه

1 گران‌قدرتر

  • 1.أَ عَلِمْتَ أَشْرَفَ أَو أَجَلَّ مِنَ الَّذِي يَبْنِي وَ يُنْشِئُ أَنْفُساًَ وَ عُقُولاً؟!
    آیا شریف‌تر یا گران‌قدرتر از کسی که نفس‌ها و عقل‌ها را می‌سازد و پرورش می‌دهد، شناختی؟!
[فعل]

أَجَّلَ

فعل گذرا

1 به تأخیر انداختن به تعویق انداختن

  • 1.مَرِضَ مُحَمَّد فَأَجَّلَ سَفَرَهُ أُسْبُوعاً.
    محمد بیمار شد، بنابراین سفر خود را یک هفته به تعویق انداخت.
  • 2.وَافَقَ الأُسْتَاذُ أَنْ يُؤَجِّلَ لَهُمْ الإِمْتِحَانَ لِمُدَّةِ أُسْبُوعٍ وَاحِدٍ.
    استاد موافقت کرد که امتحان را برایشان، یک هفته به تأخیر بیندازد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان