Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . گرانقدرتر
2 . به تأخیر انداختن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
أَجَلَّ
قابل مقایسه
1
گرانقدرتر
1.أَ عَلِمْتَ أَشْرَفَ أَو أَجَلَّ مِنَ الَّذِي يَبْنِي وَ يُنْشِئُ أَنْفُساًَ وَ عُقُولاً؟!
آیا شریفتر یا گرانقدرتر از کسی که نفسها و عقلها را میسازد و پرورش میدهد، شناختی؟!
[فعل]
أَجَّلَ
فعل گذرا
1
به تأخیر انداختن
به تعویق انداختن
1.مَرِضَ مُحَمَّد فَأَجَّلَ سَفَرَهُ أُسْبُوعاً.
محمد بیمار شد، بنابراین سفر خود را یک هفته به تعویق انداخت.
2.وَافَقَ الأُسْتَاذُ أَنْ يُؤَجِّلَ لَهُمْ الإِمْتِحَانَ لِمُدَّةِ أُسْبُوعٍ وَاحِدٍ.
استاد موافقت کرد که امتحان را برایشان، یک هفته به تأخیر بیندازد.
کلمات نزدیک
سخر
عاب
عسى
فسوق
فضح
ارتبط
التزم
التفات
مجال
خجل
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان