[فعل]

سَخِرَ

فعل گذرا

1 مسخره کردن

سَخِرَ مِنْ
مسخره کردن
  • 1. وِسَامٌ غَاضِبٌ لِأَنَّ مُحَمَّد يَسْخَرُ مِنْهُ.
    1. وسام عصبانی است، چراکه محمد او را مسخره می‌کند.
  • 2. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لايَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ.
    2. اى کسانى که ایمان آورده‌اید، نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آن‌ها از این‌ها بهتر باشند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان