[فعل]

اِحْتَرَقَ

فعل ناگذر

1 سوختن آتش گرفتن

  • 1.أَصَابَتْ صَاعِقَةٌ سَفِينَتَهُم فَاحْتَرَقَتْ.
    صاعقه‌ای به کشتی آنان برخورد کرد و آنگاه کشتی سوخت.
  • 2.اِحْتَرَقَ الحَطَبُ فِي المَوقِد وَ صَارَ رَمَاداً.
    هیزم‌های موجود در اجاق سوخت و خاکستر شد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان