[فعل]

حَفَرَ

فعل گذرا

1 حفر کردن کندن

  • 1.حَفَرَ الفَلَّاحُون نَهْراً جَدِيداً فِي القَرْيَة.
    کشاورزان در این روستا رودخانه جدیدی حفر کردند.
  • 2.مَنْ حَفَرَ هَذِهِ الحُفْرَة؟
    چه‌کسی این گودال را کنده‌است؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان