[فعل]

قَامَرَ

فعل ناگذر

1 قمار کردن شرط‌بندی کردن

  • 1.أَنَا رَأَيْتُكَ! أَنْتَ كُنْتَ تُقَامِر.
    من دیدمت! تو داشتی قمار می‌کردی.
  • 2.لِمَاذَا قَامَرْتَ؟
    چرا قمار کردی؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان