[اسم]

هَجْر

غیرقابل شمارش مذکر

1 دوری

  • 1.أَ لَيْسَ مِنَ الصَّعْبِ عَلَيْكَ مُغَادَرَة البِلَاد؟ كَيْفَ تَرَى هَذَا الهَجْر؟
    آیا ترک کشور برای شما کار سختی نیست؟ این دوری را چگونه می‌بینید؟
  • 2.إِنِّي رَأَيتُ دَهْراً مِنْ هَجْرِك القِيَامَه.
    همانا من از دوری تو روزگار را مانند قیامت دیدم.
[فعل]

هَجَرَ

فعل ناگذر

1 جدا شدن جدایی گزیدن، ترک کردن

  • 1.أَحِبَّتِي هَجَرُونِي كَمَا تَشَاءُ عُدَاتِي.
    یارانم از من جدایی گزیدند، همان طور که دشمنانم می‌خواهند.
  • 2.مَا الَّذِي حَدَثَ لَهُ بَعْدَ أَنْ هَجَرَ العَمَل؟
    بعد از ترک کردن کار، چه اتفاقی برای او افتاد؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان