Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . استراحت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
اِسْتَرَاحَ
فعل ناگذر
1
استراحت کردن
1.بَعْدَ أَنْ يَتَنَاوَلَ طَعَامَهُ، يَسْتَرِيحُ عَلَى الشَّاطِئِ.
بعد از اینکه غذایش را میخورد، کنار ساحل استراحت میکند.
2.عِنْدَمَا وَصَلْتُ إِلَى المَنْزِلِ، نِمْتُ لِأَنْ اَسْتَرِحَ.
وقتی به خانه رسیدم، خوابیدم تا استراحت کنم.
3.هُوَ اِسْتَرَاحَ فِي بَيْتِهِ.
او در خانهاش استراحت کرد.
کلمات نزدیک
دفع
قفز
قاد
اشترى
استيقظ
امتلك
استفاد
غير
أكل
طبخ
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان