Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . خوردن
2 . خوراک
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
أَكَلَ
فعل گذرا و ناگذر
1
خوردن
1.أَكَلْتُ كُلَّ الطَّعَامِ الَّذِي أَعْدَتْهُ وَالِدَتِي.
من تمام غذاهایی را که مادرم آماده کرده بود، خوردم.
2.كُلُوا جَمِيعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا، فَإِنَّ البَرِكَةَ مَعَ الجَمَاعَةِ.
همگی بخورید و پراکنده نشوید، پس همانا برکت با جماعت است.
3.مَاذَا أَکَلْتَ الیَوم؟
امروز چی خوردی؟
4.ماَذَا تُرِيدُ أَنْ تَأْكُل لِلْغَدَاء؟
برای ناهار چهمیخواهی بخوری؟
5.هُوَ يَأْكُلُ كُل شَيء!
او همه چیز میخورد!
[اسم]
أَكْل
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَكَلات]
1
خوراک
غذا
أَكَلات مُتَنَوِّعَة شَهِيَّة
غذاهای متنوع خوشمزه
کلمات نزدیک
غير
استفاد
امتلك
استراح
دفع
طبخ
سمع
استمع
رأي
نظر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان