[فعل]

نَظَرَ

فعل ناگذر

1 نگاه کردن

  • 1.أُنْظُرُوا إِلَى مَا كُتِبَ عَلَى السَّبُّورَة.
    به آنچه روی تخته سیاه نوشته شده‌است، نگاه کنید.
  • 2.لَا تَنْظُر إِلَیْه.
    به او نگاه نکن.
[اسم]

نَظَر

قابل شمارش مذکر
[جمع: أَنْظَار]

1 نگاه چشم

  • 1.هَلْ رَأَیْتَ نَظَرَهَا الجَمِیل؟
    آیا نگاه زیبایش را دیدی؟
  • 2.هُوَ صَرَخَ أَمَامَ أَنْظَار الجَمِیع.
    او جلوی چشمان همه فریاد زد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان