Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . پرداخت کردن
2 . دور کردن
3 . پرداخت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
دَفَعَ
فعل گذرا و ناگذر
1
پرداخت کردن
1.كَمْ يَجِبُ أَن أَدْفَع؟
چهقدر باید پرداخت کنم؟
2.هُوَ دَفَعَ كُل دُيُونِي!
او تمام بدهیهایم را پرداخت کرد!
2
دور کردن
دفع کردن
1.مَنْ دَفَعَ غَضَبَهُ دَفَعَ اللهُ عَنْهُ عَذَابَهُ.
کسی که خشمش را دفع کند، خداوند عذابش را از او دفع میکند.
[اسم]
دَفْع
قابل شمارش
مذکر
[جمع: دُفُوع]
1
پرداخت
پرداختن
1.هُوَ عَجَزَ عَنْ دَفْعِ نَفَقَاتِ دِرَاسَتِهِ.
او قادر به پرداخت هزینههای تحصیلش نیست.
2.يَعْمَلُ مُحَمَّد بِجِد لِدَفْعِ إِيجَارِهِ.
محمد برای پرداخت اجارهبهایش سخت کار میکند.
کلمات نزدیک
قفز
قاد
اشترى
استيقظ
مملوء
استراح
امتلك
استفاد
غير
أكل
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان