[فعل]

اِسْتَلَمَ

فعل گذرا

1 دریافت کردن

  • 1.أَنَا اِسْتَلَمْتُ رِسَالَةً مِنْ زَمِيلَتِي.
    من نامه‌ای از هم‌کلاسی‌ام دریافت کردم.

2 مسح کردن

  • 1.لَمْ يَقْدِرْ أَنْ يَسْتَلِمَهُ لِكَثْرَةِ الإِزْدِحَامِ.
    به‌خاطر ازدحام جمعيت، نتوانست آن را مسح کند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان