[فعل]

اِنْكَسَرَ

فعل ناگذر

1 شکستن

  • 1.إِنْكَسَرَ زُجَاجُ المِصْبَاحِ عِنْدَ الإِصْطِدَام.
    شیشه لامپ در اثر ضربه شکست.
  • 2.السَّفِينَةُ اِنْكَسَرَتْ قَلِيلاً وَلَكِنَّهَا مَا غَرِقَتْ.
    کشتی کمی شکست، اما غرق نشد.
  • 3.لَقَدْ اِنْكَسَرَ زُجَاجُ الطَّاوِلَة.
    شیشه میز شکسته است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان