[فعل]

بَعُدَ

فعل ناگذر

1 دور شدن

  • 1.تَبْعُدُ السَّفِينَةُ عَنِ المُرْفَأ.
    کشتی از بندر دور می‌شود.
[اسم]

بُعْد

قابل شمارش مذکر
[جمع: أَبْعَاد]

1 دوری دور

مترادف و متضاد قُرْب
  • 1.أَ لَيْسَ هَذَا البُعْد صَعْب عَلَيْك؟
    آیا این دوری برای شما سخت نیست؟!
  • 2.رَأَيْنَا البَحْرَ عَنْ بُعْدٍ.
    دریا را از دور دیدیم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان